Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . اضافهبرداشت
[اسم]
overdraft
/ˈoʊvərdræft/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اضافهبرداشت
چک بیمحل
1.I had to arrange an overdraft to pay for the car.
1. من مجبور شدم برای خرید ماشین چک بیمحل امضا کنم.
2.The savings account has no overdraft facility.
2. حسابهای پسانداز تسهیلات اضافه برداشت ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
overdose
overdone
overdog
overdo
overdevelopment
overdraft credit
overdramatize
overdraw
overdress
overdressed
کلمات نزدیک
overdose
overdone
overdo
overcrowding
overcrowded
overdraw
overdrawn
overdue
overeat
overeating
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان