Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . سرریز کردن
2 . سرریز
[فعل]
to overflow
/ˌoʊvərˈfloʊ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: overflowed]
[گذشته: overflowed]
[گذشته کامل: overflowed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سرریز کردن
لبریز کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سر رفتن
سرریز کردن
طغیان کردن
1.Someone left the faucet on and the bathtub overflowed.
1. یک نفر شیر آب را باز گذاشت و وان حمام سرریز کرد.
[اسم]
overflow
/ˌoʊvərˈfloʊ/
قابل شمارش
2
سرریز
لبریزی، طغیان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرریز
طغیان
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
overflight
overfishing
overfilled
overfill
overfeeding
overflow incontinence
overflowing
overfly
overfond
overfull
کلمات نزدیک
overfishing
overfeed
overexertion
overexert
overexcited
overflowing
overfly
overgrown
overhang
overhaul
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان