خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیش از حد
[قید]
overly
/ˈoʊvərli/
غیرقابل مقایسه
1
بیش از حد
زیادی، خیلی
مترادف و متضاد
excessively
too
very
1.I'm not overly fond of pasta.
1. من خیلی به پاستا علاقهمند نیستم.
2.We think you are being overly optimistic.
2. ما فکر میکنیم تو زیادی خوشبین هستی.
تصاویر
کلمات نزدیک
overlooking the ocean
overlooking
overlook
overload
overleaf
overmorrow
overnight
overnight bag
overpass
overpopulate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان