خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صدف خوراکی
[اسم]
oyster
/ˈɔɪstər/
قابل شمارش
1
صدف خوراکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صدف
1.I had oysters for lunch.
1. ناهار صدف خوراکی خوردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
oxymoron
oxygenated
oxygen mask
oxygen
oxtail
oystercatcher
oz
ozone
ozone hole
ozone layer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان