Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . پارو زدن
2 . در آب (دریا و...) پابرهنه راه رفتن
3 . پارو
[فعل]
to paddle
/ˈpædl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: paddled]
[گذشته: paddled]
[گذشته کامل: paddled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پارو زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پارو زدن
1.We paddled up the river.
1. ما تا بالای رودخانه پارو زدیم.
2
در آب (دریا و...) پابرهنه راه رفتن
مترادف و متضاد
wade
children paddling in the sea
بچهها مشغول پابرهنه راه رفتن در دریا
[اسم]
paddle
/ˈpædl/
قابل شمارش
3
پارو
پدال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پارو
1.We need a paddle to help us move across the water.
1. ما به یک پارو نیاز داریم تا کمک کند از آب عبور کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
padding
padder
padded cell
padded
padda
paddle box
paddle brush
paddle doll
paddle own canoe
paddle steamer
کلمات نزدیک
padding
padded
pad the bill
pad out
pad
paddle steamer
paddling pool
paddock
paddy
paddy field
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان