خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عفو
2 . عفو کردن
[اسم]
pardon
/ˈpɑːrdn/
قابل شمارش
1
عفو
بخشش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بخشش
چشمپوشی
عفو
1.a royal pardon
1. عفو سلطنتی
2.to ask a pardon
2. طلب عفو کردن
[فعل]
to pardon
/ˈpɑːrdn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: pardoned]
[گذشته: pardoned]
[گذشته کامل: pardoned]
صرف فعل
2
عفو کردن
بخشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آمرزیدن
امان دادن
بخشیدن
عفو کردن
1.He was pardoned after serving ten years of a life sentence.
1. او بعد از ده سال گذراندن حبس ابد مورد عفو واقع شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
parchment
parched
parcel out
parcel
parboil
pardon me
pardon? can you say that again?
pare
parent
parent-teacher association
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان