خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متن
2 . راه
3 . پروسه تصویب
4 . سفر دریایی
5 . عبور
[اسم]
passage
/ˈpæsɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
متن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عبارت
متن
مترادف و متضاد
excerpt
extract
1.He interpreted a difficult passage in a book.
1. او یک متن سخت از کتاب را تفسیر کرد.
2.Read the following passage and answer the questions below.
2. متن زیر را بخوانید و به سوالات زیر پاسخ دهید.
2
راه
راهرو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ممر
معبر
مترادف و متضاد
corridor
passageway
1.A narrow passage led directly through the house into the garden.
1. یک راهرو باریک مستقیم از خانه به درون باغ منتهی شد.
2.A passage between the buildings leads to the parking lot.
2. راهی بین آن ساختمانها به پارکینگ منتهی میشود.
3
پروسه تصویب
1.A majority vote enabled the passage of the resolution.
1. اکثریت رای، پروسه تصویب قطعنامه را ممکن کرد.
2.The new bill had a smooth passage through Parliament.
2. لایحه جدید، پروسه تصویب راحتی در مجلس داشت.
4
سفر دریایی
1.His passage to America was fun.
1. سفر دریایی او به آمریکا خوشآیند بود.
2.I booked a passage on the next ship.
2. من در کشتی بعدی یک سفر دریایی رزرو کردم.
5
عبور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عبور
گذر
گذار
1.That wooden bridge is not strong enough to allow the passage of lorries.
1. آن پل چوبی به اندازه کافی محکم نیس که عبور کامیونها را ممکن سازد.
2.The passage of motor vehicles is forbidden.
2. عبور وسایل نقلیه موتوری ممنوع است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pass up
pass through
pass over
pass out
pass on
passageway
passe
passenger
passenger vehicle
passer domesticus
کلمات نزدیک
passable
pass up
pass through
pass the buck
pass round
passageway
passenger
passenger seat
passenger ship
passengers of iran air flight number 549 for tokyo are requested to proceed to gate number 6 for boarding.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان