خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گذرنامه
[اسم]
passport
/ˈpæs.pɔːrt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گذرنامه
پاسپورت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاسپورت
گذرنامه
مترادف و متضاد
travel document
travel papers
1.a passport photo
1. عکس پاسپورت
2.passport control
2. (محل) کنترل گذرنامه
تصاویر
کلمات نزدیک
passover
passivity
passively
passive smoking
passive resistance
passport control
password
passé
past
past continuous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان