Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . شکم گنده
[اسم]
paunch
/pʌnʧ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شکم گنده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شکم گنده
informal
1.The driver had a paunch hanging over his belt.
1. راننده یک شکم گنده داشت که بالای کمربندش آویزان بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
paumotu archipelago
paucity
patzer
patty-pan
patty shell
paunchiness
paunchy
pauper
pauperisation
pauperism
کلمات نزدیک
paulo
pauline
paula
paul
paucity
pauper
pause
pavane
pave
pave the way
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان