خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهطور عجیبوغریب
2 . مخصوصاً
3 . منحصراً
[قید]
peculiarly
/pɪˈkjuːliərli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more peculiarly]
[حالت عالی: most peculiarly]
1
بهطور عجیبوغریب
بهطور غیرعادی
1.Theo had been behaving peculiarly.
1. "تئو" رفتارش عجیبوغریب شده بود.
2
مخصوصاً
بسیار
مترادف و متضاد
especially
particularly
a peculiarly difficult question
یک پرسش بسیار سخت
3
منحصراً
منحصر به فرد یا گروهی بخصوص
مترادف و متضاد
uniquely
1.He seemed to believe that it was a peculiarly British problem.
1. او ظاهراً معتقد بود که این یک مشکل منحصراً بریتانیایی [منحصر به انگلیسیها] است.
تصاویر
کلمات نزدیک
peculiarity
peculiar
peckish
pecking order
peck
pecuniary
pedagogical
pedagogue
pedagogy
pedal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان