خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توده
2 . عمارت
3 . مقدار زیاد
4 . پرز (فرش و پارچه)
5 . تلنبار کردن
[اسم]
pile
/pɑɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
توده
کپه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تل
توده
خرمن
کپه
مترادف و متضاد
heap
mass
stack
a pile of something
توده/کپهای از چیزی
1. He left a pile of books in his room.
1. او یک کپه کتاب در اتاقش به جا گذاشت.
2. There was a large pile of sand in the street.
2. توده بزرگی از شن در خیابان وجود داشت.
2
عمارت
خانه مجلل
مترادف و متضاد
manor
mansion
1.It's a Victorian pile built to house the mentally ill.
1. آن یک عمارت ویکتوریایی ساختهشده برای مسکن دادن به بیماران روانی است.
2.Their family's ancestral pile was precious to her.
2. عمارت خانوادگی آبا و اجدادیشان برای او باارزش بود.
3
مقدار زیاد
کلی
informal
مترادف و متضاد
great deal
lot
1.He gave me a pile of excuses.
1. او کلی بهانه برایم آورد.
2.He made a pile of cash on the sale of his house.
2. او با فروش خانهاش مقدار زیادی پول نقد بهدست آورد.
4
پرز (فرش و پارچه)
شانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خواب
1.He bought a deep-pile carpet.
1. او یک فرش پر شانه خرید.
2.His cloth's pile is made of cotton rather than silk or satin.
2. پرز لباس او از پنبه بود به جای ابریشم یا ساتن.
[فعل]
to pile
/pɑɪl/
فعل گذرا
[گذشته: piled]
[گذشته: piled]
[گذشته کامل: piled]
صرف فعل
5
تلنبار کردن
کپه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توده کردن
کپه کردن
مترادف و متضاد
accumulate
heap
stack
1.She piled the boxes on the table.
1. او کتابها را روی میز تلنبار کرد.
2.Snow was piled up against the door.
2. برف پشت در روی هم کپه شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pilchard
piked whale
pike
pika
pigtail
pile up
pilgrim
pilgrim's journey
pilgrimage
pill
کلمات نزدیک
pilchard
pilates
pilaf
pike
pigtail
pile driver
pile up
pile-up
piles
pilfer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان