خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (بهطور کامل) تجربه کردن
2 . عمق چیزی را اندازهگیری کردن
3 . دقیقاً
4 . کاملاً
[فعل]
to plumb
/plʌm/
فعل گذرا
[گذشته: plumbed]
[گذشته: plumbed]
[گذشته کامل: plumbed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(بهطور کامل) تجربه کردن
درک کردن، عمیق بررسی کردن
formal
مترادف و متضاد
explore
fathom
a person who plumbs the depths of despair before finding a transcendent reality
فردی که بهطور کامل اعماق ناامیدی را پیش از یافتن واقعیتی متعالی، تجربه میکند
2
عمق چیزی را اندازهگیری کردن
ژرفیابی کردن
[قید]
plumb
/plʌm/
غیرقابل مقایسه
3
دقیقاً
درست
مترادف و متضاد
exactly
1.He was standing plumb in the middle of the road.
1. او دقیقاً وسط جاده ایستاده بود.
4
کاملاً
تماماً
old use
1.He's plumb crazy.
1. او کاملاً دیوانه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
plumage
plum
plughole
plug-in
plug the phone back in, please.
plumb bob
plumb line
plumber
plumbing
plume
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان