[اسم]

plumber

/ˈplʌm.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لوله‌کش

معادل ها در دیکشنری فارسی: لوله‌کش
  • 1.I think we’ll have to call the plumber to fix that tap.
    1. فکر کنم برای تعمیر آن شیر باید به لوله‌کش زنگ بزنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان