1 . کالبدشکافی 2 . تحلیل 3 . پسامرگی 4 . (وابسته به) کالبدشکافی
[اسم]

post-mortem

/ˌpoʊst ˈmɔːrtəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کالبدشکافی

مترادف و متضاد autopsy post-mortem examination
  • 1.The post-mortem on the child revealed that she had been poisoned.
    1. کالبدشکافی کودک نشان داد که به او سم داده شده بود.
to carry out a post-mortem
کالبدشکافی کردن

2 تحلیل ارزیابی

مترادف و متضاد analysis evaluation
[صفت]

post-mortem

/ˌpoʊst ˈmɔːrtəm/
غیرقابل مقایسه

3 پسامرگی [وابسته به پس از مرگ]

post-mortem changes in his body
تغییرات پسامرگی در بدن او

4 (وابسته به) کالبدشکافی

a post-mortem report
گزارش کالبدشکافی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان