1 . پیش‌بینی کردن
[فعل]

to predict

/prɪˈdɪkt/
فعل گذرا
[گذشته: predicted] [گذشته: predicted] [گذشته کامل: predicted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیش‌بینی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیش‌بینی کردن پیشگویی کردن
مترادف و متضاد forecast foresee foretell
  • 1.Laura thought she could predict what I would do, but she was wrong.
    1. "لارا" فکر کرد می‌تواند پیش‌بینی کند من چه می‌کنم، اما اشتباه (فکر) می‌کرد.
  • 2.Weathermen can predict the weather correctly most of the time.
    2. گزارشگران آب و هوا می‌توانند اغلب اوقات (وضعیت) آب و هوا را درست پیش‌بینی کنند.
  • 3.Who can predict the winner of the Super Bowl this year?
    3. چه کسی می‌تواند برنده این (دوره) لیگ "سوپربال" را پیش‌بینی کند؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان