خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسلط بودن
2 . اکثریت داشتن
[فعل]
to predominate
/prɪˈdɑːmɪneɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: predominated]
[گذشته: predominated]
[گذشته کامل: predominated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مسلط بودن
چیره بودن
formal
1.In this type of case, the rights of the parent predominate.
1. در این نوع مورد، حقوق والدین چیره است.
2
اکثریت داشتن
برتری عددی داشتن
formal
1.Women predominated in the audience.
1. در بین حضار، خانمها اکثریت داشتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
predominantly
predominant
predisposition
predispose
predilection
preeminence
preeminent
preempt
preen
prefab
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان