خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جلوگیری کردن
[فعل]
to preempt
/ˈpriˌɛmpt/
فعل گذرا
[گذشته: preempted]
[گذشته: preempted]
[گذشته کامل: preempted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جلوگیری کردن
پیش دستی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشدستی کردن
مترادف و متضاد
forestall
prevent
1.to preempt any political criticism
1. جلوگیری کردن از هر گونه انتقاد سیاسی
تصاویر
کلمات نزدیک
preeminent
preeminence
predominate
predominantly
predominant
preen
prefab
prefabricated
preface
prefect
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان