Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . پیشآگاهی
[اسم]
premonition
/ˌpriːməˈnɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیشآگاهی
اخطار، خبر
مترادف و متضاد
forewarning
1.Perhaps he had a premonition about what might happen in London.
1. شاید او درباره اتفاقی که ممکن بود در لندن بیفتد، خبر داشت.
a premonition of disaster
پیشآگاهی از بلا
تصاویر
کلمات نزدیک
première
premium
premises
premise
premiership
prenatal
prenuptial agreement
preoccupation
preoccupied
prep
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان