1 . پایبند اصول اخلاقی 2 . اصولی
[صفت]

principled

/ˈprɪnsəpəld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more principled] [حالت عالی: most principled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پایبند اصول اخلاقی پرهیزگار، باتقوا

معادل ها در دیکشنری فارسی: اصولی
مترادف و متضاد unprincipled
a principled woman
یک خانم باتقوا

2 اصولی قاعده‌مند

معادل ها در دیکشنری فارسی: اصولی
a principled approach to language teaching
یک رویکرد اصولی در آموزش زبان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان