خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روند
2 . مراسم
3 . صورتجلسه
[اسم]
proceeding
/prəˈsiːdɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روند
جریان، اقدام
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رویه
formal
divorce proceedings
روند (قانونی) طلاق
2
مراسم
اتفاق مهم، رویداد
formal
1.The Mayor will open the proceedings at the City Hall tomorrow.
1. شهردار مراسم را فردا در سالن شهرداری افتتاح خواهد کرد.
3
صورتجلسه
گزارش کتبی
formal
1.His paper is published in the new issue of the proceedings of the National Academy of Sciences.
1. مقاله او در جلد جدید گزارشات کتبی دانشگاه ملی علوم چاپ شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
proceed against
proceed
procedure
procedural
proboscis
proceedings
proceeds
process
processed
processed food
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان