خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خط تولید
[اسم]
production line
/prəˈdʌkʃn laɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خط تولید
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خط تولید
مترادف و متضاد
assembly line
1.Cars are checked as they come off the production line.
1. ماشین ها همانطور که از خط تولید خارج می شوند مورد بررسی قرار می گیرند.
2.Education is not a production line.
2. تحصیلات یک خط تولید نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
production
product placement
product
producer
produce
production number
productive
productivity
prof
profane
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان