خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خشنود کردن
[فعل]
to propitiate
/prəˈpɪʃɪeɪt//
فعل گذرا
[گذشته: propitiated]
[گذشته: propitiated]
[گذشته کامل: propitiated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خشنود کردن
(خدایان را) بر سر مهر آوردن، تسکین دادن
مترادف و متضاد
appease
conciliate
satisfy
1.to propitiate the gods with sacrifices
1. خشنود کردن خدایان با قربانی
تصاویر
کلمات نزدیک
propinquity
prophetic
prophethood
prophet
prophesy
propitious
proponent
proportion
proportional
proportional representation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان