Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . سرشکن کردن
[فعل]
to prorate
/pɹˈoːɹeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: prorated]
[گذشته: prorated]
[گذشته کامل: prorated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سرشکن کردن
به نسبت تقسیم کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرشکن کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
propylthiouracil
propylene glycol
propylene
propylaeum
propyl radical
proration
prorogation
prorogue
pros and cons
prosaic
کلمات نزدیک
propulsion
props
propriety
proprietorial
proprietor
pros and cons
prosaic
proscenium
proscribe
proscribed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان