خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محافظت کردن
[فعل]
to protect
/prəˈtekt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: protected]
[گذشته: protected]
[گذشته کامل: protecetd]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
محافظت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حراست کردن
حفاظت کردن
حفظ کردن
حمایت کردن
نگهداری کردن
محافظت کردن
مترادف و متضاد
defend
keep safe
preserve
shield
attack
expose
harm
neglect
to protect somebody/something (against/from something)
از کسی/چیزی محافظت کردن (در برابر/از چیزی)
1. clothing that protects you against the cold
1. پوششی [لباسی] که از شما در برابر سرما محافظت میکند
2. It's important to protect your skin against the harmful effects of the sun.
2. بسیار مهم است که از پوستت در برابر تاثیرات مضر خورشید محافظت کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
protean
protagonist
prostration
prostrate
prostitution
protect the environment
protected
protection
protectionism
protectionist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان