1 . چرک (زخم)
[اسم]

pus

/pʌs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چرک (زخم)

معادل ها در دیکشنری فارسی: چرک
  • 1.The wound had not healed properly and was oozing pus.
    1. زخم هنوز کاملا خوب نشده بود و هنوز از آن چرک می‌آمد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان