خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مطرح کردن
2 . تاریخ چیزی را جلو انداختن
3 . (بهخاطر تغییر ساعت رسمی) ساعت را جلو کشیدن
[فعل]
to put forward
/pʊt ˈfɔːwəd/
فعل گذرا
[گذشته: put forward]
[گذشته: put forward]
[گذشته کامل: put forward]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مطرح کردن
طرح کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عنوان کردن
to put something forward
چیزی را مطرح کردن
The government has put forward proposals to raise the driving age.
دولت پیشنهاداتی برای افزایش سن رانندگی مطرح کردهاست.
2
تاریخ چیزی را جلو انداختن
to put something forward
تاریخ چیزی را جلو انداختن
We've put the wedding forward by one week.
ما یک هفته (تاریخ) عروسی را جلو انداختهایم.
3
(بهخاطر تغییر ساعت رسمی) ساعت را جلو کشیدن
1.Remember to put your clocks forward tonight.
1. یادت باشد امشب ساعتت را یک ساعت جلو بکشی.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
put down
behind bars
put back
put away
put aside
put in
put off
put on
put on airs
put out
کلمات نزدیک
put forth
put emphasis on
put down
put by
put back
put in
put into
put into practice
put into words
put it briefly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان