خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حرف در دهان کسی گذاشتن
[جمله]
put words into someone's mouth
/pʊt wɜrdz ˈɪntu ˈsʌmˌwʌnz maʊθ/
1
حرف در دهان کسی گذاشتن
1.I never said you should leave – don't put words in my mouth.
1. من هیچوقت نگفتم باید بروی - حرف در دهان من نگذار.
2.Stop putting words in my mouth - I didn't say you looked fat in the red dress - I merely said you looked very slim in the black!
2. انقدر حرف در دهان من نگذار - من نگفتم در پیراهن قرمز چاق نشان داده می شوی، گفتم در پیراهن مشکی لاغر به نظر می رسی!
تصاویر
کلمات نزدیک
put up with
put up a fight
put up
put together
put to sleep
put-in
putrefaction
putrefy
putrid
putt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان