خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عجیبغریب
2 . همجنسباز
3 . ناخوش
4 . آسیب زدن
5 . مرد همجنسباز
[صفت]
queer
/kwɪr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: queerer]
[حالت عالی: queerest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عجیبغریب
نامعمول، غیرعادی
old use
مترادف و متضاد
odd
1.His face was a queer pink color.
1. صورت او رنگ صورتی عجیبغریبی داشت.
2.She had a queer feeling that she was being watched.
2. او این احساس عجیب را داشت که انگار تحتنظر است.
2
همجنسباز
culturally sensitive
3
ناخوش
کمی بیمار
[فعل]
to queer
/kwɪr/
فعل گذرا
صرف فعل
4
آسیب زدن
به مخاطره انداختن
to queer somebody’s pitch
نقشه کسی را بهم زدن، کار کسی را خراب کردن
to queer the pitch (for somebody)
نقشه کسی را بهم زدن، کار کسی را خراب کردن
[اسم]
queer
/kwɪr/
قابل شمارش
5
مرد همجنسباز
culturally sensitive
تصاویر
کلمات نزدیک
queen’s counsel
queensberry rules
queen-size
queen
quebec
quell
quench
querulous
query
query language
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان