خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یاغی
2 . شورش کردن
[اسم]
rebel
/ˈrebl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
یاغی
شورشی، عصیانگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آشوبگر
یاغی
شورشی
عاصی
1.I've always been the rebel of the family.
1. من همیشه یاغی خانواده بودهام.
2.Rebels seized control of the airport.
2. شورشیان کنترل فرودگاه را به دست آوردند.
[فعل]
to rebel
/ˈrebl/
فعل ناگذر
[گذشته: rebelled]
[گذشته: rebelled]
[گذشته کامل: rebelled]
صرف فعل
2
شورش کردن
نافرمانی کردن، طغیان کردن، شوریدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انقلاب کردن
تمرد کردن
شورش کردن
طغیان کردن
عصیان کردن
قیام کردن
1.Most teenagers find something to rebel against.
1. بیشتر نوجوانها چیزی پیدا می کنند که علیهاش بشورند.
2.The colonies rebelled and declared their independence.
2. مستعمرهها شورش کردند و استقلال خود را اعلام کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rebecca
rebate
reawaken
reassuring
reassure
rebellion
rebellious
rebelliousness
rebirth
rebirthing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان