خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شورش
[اسم]
rebellion
/rɪˈbeljən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شورش
سرکشی، تمرد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تمرد
یاغیگری
شورش
طغیان
عصیان
غایله
قیام
1.Government troops defeated an armed rebellion in the south.
1. سربازان دولت شورش مسلحانه در جنوب را سرکوب کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rebel
rebecca
rebate
reawaken
reassuring
rebellious
rebelliousness
rebirth
rebirthing
reboot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان