خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رکود
2 . بازگشت
[اسم]
recession
/rɪˈseʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رکود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رکود
1.The economy is in deep recession.
1. اقتصاد در رکود شدید است.
policies to pull the country out of recession
سیاستهایی برای بیرون کشیدن کشور از رکود
2
بازگشت
پسروی
تصاویر
کلمات نزدیک
recesses
recess
receptor
receptive
receptionist
recessive gene
recharge
recharge the e-ticket
rechargeable
rechargeable battery
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان