1 . معامله به مثل
[اسم]

reciprocity

/ˌrɛsɪˈprɑsɪti/
قابل شمارش

1 معامله به مثل عمل متقابل

  • 1.Dan was giving a lot of attention to Kelly, but he felt no reciprocity in their relationship.
    1. دن خیلی به "کِلی" توجه می‌کرد، اما هیچ عمل متقابلی در رابطه‌شان حس نمی‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان