[صفت]

reckless

/ˈrɛkləs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more reckless] [حالت عالی: most reckless]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌احتیاط

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌پروا بی‌محابا بی‌کله
مترادف و متضاد careless rash thoughtless careful cautious prudent
  • 1.The reckless smoker ignited the entire forest.
    1. (فرد) سیگاری بی‌احتیاط کل جنگل را به آتش کشید.
  • 2.We must not ignore reckless drivers; we must take them off the road.
    2. ما نباید راننده‌های بی‌احتیاط را نادیده بگیریم، باید آنها را از جاده بیرون کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان