Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فکر کردن
2 . تخمین زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to reckon
/ˈrek.ən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: reckoned]
[گذشته: reckoned]
[گذشته کامل: reckoned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فکر کردن
باور داشتن
informal
مترادف و متضاد
believe
think
to reckon that…
فکر کردن که...
I reckon that I’m going to get that job.
من فکر میکنم که قرار است آن کار را به دست بیاورم.
to reckon something
فکر کردن به چیزی
How much do you reckon it's going to cost?
فکر میکنی چقدر هزینه خواهد داشت؟
2
تخمین زدن
سرانگشتی حساب کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برآورد کردن
تخمین زدن
to reckon something
چیزی را تخمین زدن
We reckoned the trip would take about half an hour.
ما تخمین زدیم که سفر حدوداً نیم ساعت طول میکشد.
to reckon to do something
انجام کاری را تخمین زدن
We reckon to finish by ten.
ما تخمین میزنیم که تا ساعت ده تمام کنیم.
to reckon something at something
چیزی را به عدد/اندازهای تخمین زدن
The age of the earth is reckoned at about 4 600 million years.
عمر زمین حدوداً 4600 میلیون سال تخمین زده شدهاست.
to reckon that…
تخمین زدن اینکه...
They reckon (that) their profits are down by at least 20%.
آنها تخمین زدند که سودهایشان تا حداقل 20% کاهش یافتهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
recklessness
recklessly
reckless
recite the holy quran
recite
reckoning
reclaim
reclamation
recline
reclining
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان