خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرحال آوردن
2 . نو کردن
3 . رفرش کردن (صفحه کامپیوتر)
[فعل]
to refresh
/rɪˈfreʃ/
فعل گذرا
[گذشته: refreshed]
[گذشته: refreshed]
[گذشته کامل: refreshed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سرحال آوردن
سرزنده کردن
1.A cool drink should refresh you.
1. یک نوشیدنی خنک شما را سرحال خواهد آورد.
2
نو کردن
مثل روز اول کردن
1.Old furniture can be refreshed with a coat of paint.
1. اسباب اثاثیه قدیمی میتواند با یک لایه رنگ مثل روز اول بشوند.
3
رفرش کردن (صفحه کامپیوتر)
تصاویر
کلمات نزدیک
refrain
refractory
refractive index
refraction of light
refraction
refresh one's memory
refresh someone's memory
refreshed
refresher course
refreshing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان