خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهطور مداوم
2 . سرسختانه
[قید]
relentlessly
/rɪˈlentləsli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more relentlessly]
[حالت عالی: most relentlessly]
1
بهطور مداوم
بهطور پیوسته، بهطور بیوقفه
1.He questioned her relentlessly.
1. او بیوقفه از او سؤال پرسید.
2
سرسختانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرسختانه
1.The rebels relentlessly pursued the idea of a separate state.
1. شورشیان سرسختانه ایده یک ایالت مستقل را دنبال کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
relentless
relent
relegation
relegate
released
relentlessness
relevance
relevant
reliability
reliable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان