1 . دوباره برنامه‌ریزی کردن
[فعل]

to reorganize

/riˈɔːrɡənaɪz/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: reorganized] [گذشته: reorganized] [گذشته کامل: reorganized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوباره برنامه‌ریزی کردن دوباره سازمان دادن

  • 1.He's completely reorganized his schedule for the week.
    1. او برنامه‌اش برای هفته را کاملا دوباره برنامه‌ریزی کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان