خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . واکنشدهنده
2 . مشتاق
3 . پاسخگو
[صفت]
responsive
/rɪˈspɑːnsɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more responsive]
[حالت عالی: most responsive]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
واکنشدهنده
واکنشی
a car with highly responsive steering
خودرویی با فرمان بسیار واکنشی
2
مشتاق
راغب، پذیرا
مترادف و متضاد
receptive
1.I tried to get him talking, but he wasn’t very responsive.
1. من سعی کردم او را به حرف بیاورم، اما او خیلی مشتاق نبود.
2.The club is responsive to new ideas.
2. (این) کلوب پذیرای ایدههای جدید است.
3
پاسخگو
1.Firms have to be responsive to consumer demand.
1. شرکتها باید نسبت به نیاز مشتری پاسخگو باشند.
تصاویر
کلمات نزدیک
responsibly
responsible
responsibility
responsibilities
response
respray
rest
rest area
rest cure
rest house
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان