خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرزنده
[صفت]
rested
/ˈrestɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more rested]
[حالت عالی: most rested]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرزنده
بانشاط، سرحال
1.I awoke feeling rested and refreshed.
1. من با احساس سرزندگی و نشاط بیدار شدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
restaurateur
restaurant car
restaurant
restate
restart the computer
restful
restitution
restive
restless
restlessly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان