1 . دوباره ظاهر شدن 2 . دوباره به سطح (آب و...) آمدن 3 . روکش تازه کردن (جاده و...) 4 . دوباره پیدا شدن
[فعل]

to resurface

/riˈsɜrfəs/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوباره ظاهر شدن دوباره نمایان شدن

2 دوباره به سطح (آب و...) آمدن

  • 1.The submarine resurfaced.
    1. زیردریایی دوباره به سطح آب آمد.

3 روکش تازه کردن (جاده و...) سطح (چیزی را) عوض کردن، آسفالت (جاده را) عوض کردن

4 دوباره پیدا شدن

مترادف و متضاد appear
  • 1.One of the missing paintings suddenly resurfaced.
    1. یکی از نقاشی‌های گمشده ناگهان دوباره پیدا شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان