خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نگهدارنده
2 . قوی (حافظه)
[صفت]
retentive
/rɪˈtentɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more retentive]
[حالت عالی: most retentive]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نگهدارنده
نگهدار
1.Soil should be rich and moisture retentive.
1. خاک باید غنی و نگهدارنده رطوبت باشد.
2
قوی (حافظه)
1.She has an amazingly retentive memory.
1. او حافظهای بسیار قوی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
retention
retelling
retell
retch
retarded
rethink
rethink one's beliefs
rethinking
reticence
reticent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان