خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازنشسته
[صفت]
retired
/rɪˈtaɪrd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more retired]
[حالت عالی: most retired]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازنشسته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازنشسته
خانهنشین
1.He is a retired old man..
1. او یک پیرمرد بازنشسته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
retire
retinue
retina
reticent
reticence
retirement
retirement age
retirement home
retiring
retort
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان