خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خطر
2 . خطر کردن
3 . به خطر انداختن
[اسم]
risk
/rɪsk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خطر
ریسک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خطر
ریسک
مخاطره
مترادف و متضاد
danger
hazard
peril
risk of something/of doing something
خطر چیزی/انجام کاری
1. Skiers always face the risk of serious injury.
1. اسکیبازها همیشه با خطر آسیب جدی مواجه هستند.
2. the risk of heart disease
2. خطر بیماری قلبی
there is a risk that…
خطر این وجود دارد که ...
There is still a risk that the whole deal will fall through.
خطر این وجود دارد که کل معامله منحل شود.
risk to somebody/something
خطر برای کسی/چیزی
There is no risk to public health.
هیچ خطری برای سلامت عموم وجود ندارد.
to carry/pose a risk
ریسک به همراه داشتن
Most medical operations carry some risk.
بیشتر عمل جراحیها کمی ریسک به همراه دارند.
to face a risk
با خطر مواجه شدن
The dominant male faces the risk that adult males from the group will attack him.
حیوان نر غالب با این خطر مواجه میشود که نرهای بالغ گروه به او حمله کنند.
[فعل]
to risk
/rɪsk/
فعل گذرا
[گذشته: risked]
[گذشته: risked]
[گذشته کامل: risked]
صرف فعل
2
خطر کردن
ریسک کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خطر کردن
ریسک کردن
گشادبازی
مترادف و متضاد
take the risk of
venture
3
به خطر انداختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به خطر انداختن
to risk something
چیزی را به خطر انداختن
1. He risked his life to save me.
1. او زندگیاش را بهخاطر نجات دادن من به خطر انداخت.
2. She risked her job by giving me that information.
2. او با دادن آن اطلاعات به من شغلش را به خطر انداخت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
rising
risible
rise
ripple
ripping
riskily
risky
risotto
rissa
rissole
کلمات نزدیک
rising damp
rising
risible
rise up
rise
risk life and limb
risk one's neck
risk-avoidance
risk-taking
risky
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان