خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقش
[اسم]
role
/roʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نقش
وظیفه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رل
نقش
مترادف و متضاد
character
part
1.It is one of the greatest roles she has played.
1. این (نقش) یکی از بهترین نقشهایی است که او بازی کرده است.
2.This part of the brain plays an important role in learning.
2. این قسمت مغز، نقش مهمی را در یادگیری بازی میکند.
3.Who is in the leading role?
3. نقش اصلی از آن چه کسی است؟
تصاویر
کلمات نزدیک
roland
rojas
roil
roguish
rogue state
role model
role-play
role-playing game
rolex
roll
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان