1 . به‌سرعت بالا رفتن 2 . به کسی نزدیک شدن 3 . به سرعت دوختن
[فعل]

to run up

/ɹˈʌn ˈʌp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: ran up] [گذشته: ran up] [گذشته کامل: run up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌سرعت بالا رفتن (بدهی و...) بالا آوردن

مترادف و متضاد accumulate
  • 1.The stock price had run up just before the deal was announced.
    1. قیمت سهام درست قبل از اینکه معامله انجام شود، بالا رفته بود.
to run something up
(بدهی و...) بالا آوردن
  • How had he managed to run up so many debts?
    او چطور توانست این‌قدر بدهی بالا بیاورد؟

2 به کسی نزدیک شدن به‌سمت کسی رفتن

3 به سرعت دوختن

to run up a blouse
سریع یک بلوز دوختن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان