1 . معمولی
[صفت]

run-of-the-mill

/ˌrʌn əv ðə ˈmɪl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 معمولی پیش پا افتاده

disapproving
  • 1.a run-of-the-mill job
    1. یک شغل معمولی
  • 2.These should be run-of-the-mill problems to the experienced manager.
    2. اینها برای یک مدیر باتجربه باید مشکلات پیش پا افتاده‌ای باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان