خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طنز
2 . (نمایش، فیلم و ...) طنز
[اسم]
satire
/ˈsætaɪər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
طنز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
طنز
biting satire
طنز تلخ
political satire
طنز سیاسی
2
(نمایش، فیلم و ...) طنز
1.The play is a satire on political life.
1. این نمایش یک نمایش طنز درباره زندگی سیاسی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
satin
satiety
satiate
satellite tv
satellite television
satirical
satirist
satirize
satisfaction
satisfactorily
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان