خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترساندن
2 . ترسیدن
3 . ترس
[فعل]
to scare
/skɛr/
فعل گذرا
[گذشته: scared]
[گذشته: scared]
[گذشته کامل: scared]
صرف فعل
1
ترساندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ترساندن
به وحشت انداختن
متوحش ساختن
مترادف و متضاد
frighten
to scare somebody
کسی را ترساندن
1. I didn't mean to scare you.
1. قصد ترساندن شما را نداشتم.
2. You scared me.
2. من را ترساندی.
it scares somebody to do something
انجام کاری کسی را ترساندن
It scared me to think I was alone in the building.
فکر کردن به اینکه در ساختمان تنها بودم، من را ترساند.
2
ترسیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هول کردن
1.She's very brave - she doesn't scare easily.
1. او خیلی شجاع است؛ بهآسانی نمیترسد.
[اسم]
scare
/skɛr/
قابل شمارش
3
ترس
وحشت، بیم، خوف
to give somebody a scare
کسی را ترساندن
You gave me a scare!
من را ترساندی!
a bomb/health scare
وحشت (از) بمبگذاری/وحشت از عدم سلامتی
تصاویر
کلمات نزدیک
scarcity
scarcely
scarce
scarab
scar
scare away
scare off
scare out of one's wits
scarecrow
scared
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان