خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لاشخوری کردن
2 . زبالهگردی کردن
[فعل]
to scavenge
/ˈskævɪndʒ/
فعل ناگذر
[گذشته: scavenged]
[گذشته: scavenged]
[گذشته کامل: scavenged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لاشخوری کردن
(از لاشه حیوانات و مواد درحالتجزیه) تغذیه کردن
1.The crows scavenged on the dead carcass.
1. کلاغها از لاشه مرده تغذیه کردند.
2
زبالهگردی کردن
پیدا کردن خوراک و... (در میان زباله)
1.We managed to scavenge a lot of furniture from the dump.
1. ما توانستیم اسبابواثاثیه زیادی از زبالهدانی پیدا کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
scattering
scattered showers
scattered clouds
scattered
scatterbrained
scavenger
scenario
scene
scene-of-crime
scene-shifter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان