Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . قیچی کردن
[فعل]
to scissor
/sˈɪsɚ/
فعل گذرا
[گذشته: scissored]
[گذشته: scissored]
[گذشته کامل: scissored]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قیچی کردن
با قیچی بریدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قیچی کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
scission
scirrhous carcinoma
scirpus acutus
scirpus
scire facias
scissor grip
scissor hold
scissor kick
scissor lift
scissor-tailed
کلمات نزدیک
scion
scintillating
scintilla
scientology
scientologist
scissors
sclera
sclerosis
scoff
scold
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان